وضو میگیرم و به جای مسح سر، روی دلم دست میکشم که جای خالی آن، دیوانه کرده است مرا
شهادت میدهم به یگانگی خدا و به آرامش چشمان تو
شهادت میدهم به نبوت احمد مسعود و گرمی دستان تو
شهادت میدهم به ولایت علی و رنگ گیسوان تو
میشتابم به سوی نماز
میشتابم یه سوی رستگاری
نماز را برپا میدارم خداوند بزرگتر است
خدایی جزء خدای یگانه و آغوشی جزء تو نیست
نیت میکنم دو رکعت نماز میخوانم برای رضای خدا و رسیدن به گرمی دستان تو
میخوانم ومیخوانم رکوع و سجده
چشمانم را میبندم یاد حافظ می افتم که می گفت:
در نمازم خم ابروی تو بر یاد آمد..............
نظرات شما عزیزان: